عالم ذر.3می گویی نه، خب انسان، از این نعمات در بهشت استفاده کن می گویی هدف من این نبود این یکی از
نیازهای من بود وبرایش زحمت کشیدم ولی علاوه بر این من خواستم عبد خدا باشم  خواستم از وجه

ربوبیت در پیشگاه ربوبیت خداوند و بعضی اوقات در پیشگاه الهیت خدا خدا را عبادت کنم تا او مرا بسوی

خودش حرکت دهد  ربوبیت صفتی مخصوص الله است آیات تجلی را که نگاه می کنیم تمامآ به ربوبیت

 خداوند بر می گردد.اعراف ۱۴۳ـ۱۸۲/ 

پس بعد از بیان مطالب متوجه شدیم اول پیمانی که ما در عالم ذر با خداوند بستیم در قبال ربوبیت

خداوند بوده است و حالا می رسیم به مطلبی که دوم عهد ما در قبال چه بوده:

ما باید بدانیم نسبت به آن فطریاتی که خداوند از آدم(ع) خواست ودربارة آنها از آدم(ع) عهد و پیمان گرفت

 وتاکید داشته باشیم . باید بدانیم که آنها چیست. دقیقآ چیست؟ ما در حدیث می خوانیم که فطرهم

علی التوحید سورة طه آیة ۱۱۵ تمام انسانها بر مقولة توحید فطر شده اند فطرت تمام انسانها توحیدی

است خب سوال این است که این توحیدی یعنی چه؟ ما وقتی در کتب متالهین یعنی کسانی که اهل

مباحث الهیات هستند نگاه میکنیم می بینیم که مباحث تمحیدی آنها عمومآ تکراری است چه بزرگان ما

 وچه کوچکترهای ما در بین اهل سواد مباحثشان تکراری است دقت بفرمایید خدا در عالم ذر از آنها

پیمان گرفته است و سپس از آنها امتحان گرفته است  لکن آن چیزی که مورد تاکید خداوند در قرآن است

چیست؟  و لقد عهدنا الی آدم من قبل ما قبلآ از آدم پیمان گرفته ایم. این مهم است.

دوستان عزیز دوم عهد ما در قبال اهل بیت(َع) می باشد. ما مامور به نصرت اهل بیت(ع) هستیم نه

 مامور به گریه براهل بیت(ع) گریه بر اهل بیت(ع) خوب است ولی برای خود ما هیچ کمکی به اهل بیت

(ع) با گریه نمی توان نمود.پس گریه باشد  ولی گریه باید (در حال حرکت باشد) منظور از حرکت جنب

وجوش یا راه افتادن در خیابان نیست منظور از حرکت عزم بسوی اهل بیت(ع) می باشد در جهت نصرت

ایشان :گفتیم فطریات از جنس ملکوتیات است. در ملکوت فقط امام و آثار امام دیده می شود فقط امام

وافعال امام دیده می شود و از آنها باید خدا را اداک کرد نه احساس خداوند در ملکوت قابل حس نیست

خداوند اینگونه مقولات یعنی فطریات را در عالم ذر از آدم(ع) و دیگر انسانها پیمان گرفته است یک بار دیگر

 عرضه کرده است آن هم عرضة عملی یعنی تمام خوبان را در عالم ذر نمود داده است نمود ذر داده است

 یعنی جسم ذر به آنها عطا کرده است جسمی از جنس عالم ذر به آنها عطا کرده است جسم ذره ای به

 آنها عطا کرده است می فرماید:خب شما باید نسبت به اینها همت کنید پس میان احساس فطریات و

ادراک در فطریات فرق قائل شوید. آن چیزی که حس می شود امام و آثار امام است آن چیز که در امام و

آثار امام ادراک می شود توحید است خب حالا رفتار در قبال آن چیزی که باید انجام شود رفتار در قبال

 امام و صاده های امام است این کاری است که باید انجام شود ولی آن چیز که باید نیت شود نیات

خدایی در این افعال است. خداوند در عالم ذر ظهور پیدا نکرده است پس خداوند در بارة چه موضوعی

پیمان گرفته است ؟ عرض می کنم: دربارة اینکه این بزرگواران را می بینید شما باید دنبال این بزرگواران

 راه بیفتید می گویید عجب همین؟  بله اصلس همین است بذا می بینیم که ما در انقلاب اسلامی ایران

 فطری رفتار کردیم می شنیدیم که امام(ره) از عراق یا پاریس اطلاعیه می دهند فطرتآ به آن سو کشیده

می شدیم نه به لحاظ توحیدمان نه به لحاظ نبوت نه به لحاظ درسهای امامت نه به لحاظ درسهای عدل

نه به لحاظ دزسهای معاد درسهای دینی مردم را بسوی امام(ره) نمی کشید ولی یک نیرویی از

درون مردم را به سمت ایشان می کشید  فطرت می گفت که ایشان درست است ایشان خدایی است

تو باید دنبال ایشان راه بیفتی نه به لحاظ آن که ایشان مرجع تقلید است نه به لحاظ اینکه ایشان ولی

فقیه است اصلآ این مقولات نبود در نهایت این که باید به دنبالشان راه افتاد یک رفتار فطری بود. شما هم

 به فعل خودتان نگاه کنید دوباره مراجعه کنید و مرور کنید آیا شما این کار را نمی کردید؟ آیا شما فطری

رفتار نمی کردید؟ پس ما باید امام(ع)و صادرة امام(ع) را حس کنیم این موضوع فطرت ما است می

پرسید چگونه؟ چگونه اش را هادیان راهنمایی می کنند در حس کردن امام(ع) وصادره های امام(ع) باید

خدا را نتیجه بگیریم خدا را ادراک کنیم.

به عنوان رفتار در قبال و به "عنوان فعل" ما باید این بزرگواران را نصرت کنیم باید دنبال قرب به این

بزرگواران باشیم باید به این بزرگواران ایمان بیاوریم ونصرتشان کنیم وبه"عنوان نیت" باید نیتمان این باشد

 که این کار را به  "خاطر خدا" انجام می دهم چون خدا از من خواسته است این را باید مواظبت کنیم

تمام ماجرا همین است . با این توضیح مجدد که هم "حس این ماجرا" وهم "رفتار در فبال این ماجرا" نیاز

به تربیت دارد نیاز به تربیت هادیان الهی دارد وگرنه اگر کسی خودش بخواهد به میدان برود، نتیجه اش آن

 می شود که ابراهیم(ع) انجام داد وخدا در قرآن آورد که ای انسانها حتی اگر ابراهیم(ع)باشید نیاز به

تربیت دارید. و پس از آن خدا ابراهیمش را تربیت کرد و ابراهیم(ع) آن شد که خدا در قرآن به او افتخار می

 کند و می فرماید و ان من شیعته لابراهیم سورة صافات آیة ۸۳ آن زمانی که ابراهیم(ع) به ملکوت برده

شد، خداوند به ابراهیم(ع) افتخار نمی کند. خداوند به "تشیع ابراهیم(ع)" افتخار می کند. چرا؟ چون در

رآس شیعیان است. شما در عالم هستی شیعه تر از ابراهیم(ع) پیدا نمی کنید، اگر پیدا می کردید

 خداوند نام او را در قرآن می آورد. به دلیل آیة ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم سورة اسراء آیة ۹

 همانا ابراهیم از شیعیان او بود. امام صادق(ع): یعنی همانا ابراهیم از شیعیان امام علی(ع) است ..این

قرآن به آنچیز که اقوم است، هدایت می کند: وبه مومنانی که اعمال صالح انجام می دهند، بشارت می

دهد که برای آنها پاداش بزرگی است. قرآن به اقوم هرچیز هدایت می کند واز آن جملة آنها اقوم مقولات

است. اقوم مقولات، در قرآن است . در این ماجرا خدا شیعه ترین را در قرآن ذکر کرده است.

  خوب دوستان عزیز از این بحث نتیجه گرفتیم که پیمان دوم ما در قبال نصرت اهل بیت(ع) بوده است.

و موضوعات عهد وپیمان را  متوجه شدیم انشاءالله.

خداوند بهترین خیرات را نصیب همة شما و همة شیعیان و محبان اهل بیت(ع) بگرداند،و همة ما را به

 برپایی هر چه بهتر و سریعتر و زیباتر و قویتر ظهور امام زمان(ع)(عج) موفقمان کند.:

"و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین"