بسم الله الرحمن الرحیم 01:45:07دلبر کجایی

تاب ماندن شد ز حد جانم کجائی

ماندنی نیست بی قراریست جانا نیائی

دل پریشانی چه سازم ای قرار دل کجائی

مرده ام ای هادی حیان مرا حییم نسازی

بی شما این زندگی نیست بی قراریست

ای بقربانت همه دنیای من حسرت ز دوریست

من همه مرداب خویشم رود جاری پس کجائی

من گناهم سر به پا ای پاکی مطلق کجائی

من همان پر مدعای قبل این عالم منم

من همان پر مدعایم آمدم دستت بگیرم

لیکن اما من نمودم ادعاها از هوس

آمدم یکسر سراغ خود برفتم در قفس

هادی دوران شمائی و نداری ادعایی

جان تاج سروران دستم بگیر هادی شمایی

منتی بر من گذارو دلبری کن من چه سازم

دلربا دل را که بردی من دگر بی دل چه سازم

روز من گشته شبو شبهای من تاریکی گور

ای فدای غربتت جانم بده بی جان به گورم

هادی حیان مرا حییم نما و گو چه سازم

هادی حیی مرا از خود نما بی جان چه سازم


اذان انتظار